«كوردلیا» دختری 22 ساله است كه به رغم جوانی فریبندهاش، چهرهای تودار و دلسرد دارد. او بعد از پایان مدرسه به اروپا میرود تا با پدرش زندگی كند، اما پدرش بعد از مدتی میمیرد و كوردلیا به كمبریج بازمیگردد و تایپ و تندنویسی آموخته و در یك موسسه استخدام منشی ثبتنام میكند. از آنجا او را برای كار، به آژانس كارآگاهی «برنارد جیپراید» میفرستند. بعد از چند هفته پراید به خاطر هوش، و استعداد قابل قبول كوردلیا اجازه میدهد وی در یكی دو پرونده كمكش كند و تصمیم میگیرد كه به كوردلیا آموزش دهد و حتی اتاقی در منزلش به او میدهد. برنی، صاحب آژانس شخصی بود كه سالها پیش از پلیس شهری اخراج شده بود. روزی كوردلیا به محل كارش میرود و میبیند كه برنی برای او یادداشتی با این مضمون گذاشته كه سرطان دارد و به همین دلیل آسانترین راه را برای فرار از این مشكل انتخاب كرده است. برنی در دفتر كارش خودكشی كرده و در وصیتنامهاش همهچیز را به شریكش، كوردلیا، سپرده بود. اتفاقاتی كه پس از آن برای كوردلیا به وقوع میپیوندد، ادامه داستان را شكل میدهد."
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .