استقبال از داستان کوتاه که برخی آن را کاری از سر تفنن و بسیاری یک نوع ادبی کامل، رمانی موجز و فشرده و متمایز از دیگر گونههای ادبیات داستانی دانستهاند همیشه و همهجا یکسان نبوده است. در اروپای غربی، پس از ایتالیا و فرانسه، ظاهرا اسپانیا نخستین کشوری است که به این نوع ادبی توجه یافته است و تا جایی که میدانیم سروانتس گشایندهی این راه بوده است، زیرا گذشته از این که در کتاب جاودانش دنکیشوت (به قولی آغازگر رمان مدرن) روایتها و رویدادهایی گنجانده که هر یک میتوانند داستان کوتاهی در نظر گرفته شوند. داستانهای نمونهاش را که به راستی نمونههای داستان کوتاه هستند در سال 1613 عرضه کرد. پس از او بود که نویسندگانی دیگر به این نوع ادبی روی آوردند. داستانهای کوتاهی که در این دفتر گنجانده شدهاند آثاری از نویسندگانی با روحیهها و سلیقههای متفاوت هستند:اگر آلاکون قصهای نه بیگانه با مطایبه مینویسد، گوستابو آدولفو بکر، اثری بین واقعیت و غیر واقعیت در نوسان است و فضایی از موسیقی پریوار شگرف می آفریند عرضه میکند. اگر امیلیا پارادو باثان و کلارین به ناتورالیسم توجه دارند، گونثالث از طنز دوری نمیگزیند. اگر روسینیول رنالیست با مهارت نقاشان به توصیف تلخی زندگیهای فردی میپردازد، آنتونیو اسپینا، بلاسکو ایبانیث، خوسه ماریا ده کینتو،کارلوس لاررا و آلونسو لرما پروایی ندارند که مستقیما به معضل های اجتماعی روی بیاورند ...
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .