طلعت !نامهای تو بسیارند باید از این دیوارها بگذرم تا سمت خطابهام تو باشی طلعت !کودکی را وارث کردهام پیراهنم را بپوشد طلعت !نام تو خیرات است نام من دیوارهای یک در یکی که احاطهام کردهاند . خیال میکنم این قطارها همیشه میگذرند ،خیال میکنم این خیالها مرا میبرند تا نزدیکی پیراهنت بسترم را قسمت میکنم با تمام توانهای مشابه تو با آنها که میآیند و نمیروند ،اینها که سوت میکشند در تنهایی مصادف مرگهای مجاورم با نقشه میکشم ،فرار میکنم ،قطعا بیرون خواهم زد قطعا تمام نامهها را برای تو حضورا شرح خواهم داد با تاریخ ،با مکان ،با زمان
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .