این کتاب یکی از مهمترین و پرخوانندهترین رمانهای قرن بیستم در زبان آلمانی است . مهندس والتر فابر به جهانبینی عقلگرایانهی خود اعتقاد دارد ،اما با یک داستان عاشقانه که تصادفی بر سر راهش میآید ،همهی محاسباتش به هم میریزد .هیچ رمان دیگری تا کنون نتوانسته این چنین اساسی و صادقانه به پرسشهای هویت انسان مدرن امروز پاسخ دهد . ماکس فریش در خطابهای که به مناسبت دریافت جایزهی ادبی شهر زوریخ در سال 1958 ایراد کرد چنین میگوید : " من به سبب هراسی که از تنهایی دارم ،مینویسم . اگر در تاریکی آواز میخوانم دلیل آن وحشت است . " اما علت این هراس چیست ؟پاسخ فریش صریح و کوتاه است : بیهویتی انسان روزگار ما .
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .