گلوگاه رمانی است که در سه فصل به رشته تحریر در آمده است. فصل اول خون خاک نام دارد. در این فصل آناهید حرف میزند و گمشدن حسام و پیدا شدن او را روایت میکند. در میانه گم شدن و پیداشدن حسام، با آناهید آشنا میشویم، با محل زندگیش، شغلش، فرزندش، خانواده پدری و گذشتهاش و همسایههایش. آناهید در این فصل خود را به خواننده نشان میدهد. روایت آناهید به مدد افتتاحیه قابل قبولی که بدون اتلاف وقت خواننده را به بطن ماجرا هدایت میکند و جزیینگاریهای لازم، تصویر زندهای از زندگی زنی را در اختیار خواننده میگذارد که میخواهد مقاوم و امیدوار و منتظر باشد. در فصل دوم، تحت عنوان خانه شیشهای، صدای حسام را میشنویم. متوجه شکنجهها و علت ربایش او میشویم و این مسئله که به پیشنهاد آناهید این تجربه تکاندهنده و غمگین زندگیشان قرار است نوشته شود. فصل نهایی اثر آتش مقدس نام دارد و آناهید آن را روایت میکند. فصلی که تکلیف آناهید و حسام با کار و موقعیت بعد از فاجعه تا حدود زیادی روشنشده است و قرار است حسام برای تکههایی از جسمش تصمیمی بگیرد و در صفحات پایانی اثر با آناهید آن را عملی میکند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .